اين پسر 35 ساله كه سابقه بستريشدن در بيمارستان رواني را دارد عصر چهارشنبه 21 مرداد جنايتي تكاندهنده را در شهرك غرب پايتخت رقم زد.ساعتي پس از اين جنايت وقتي بازپرس احمدبيگي، كشيك جنايي تهران و كارآگاهان قدم در محل جنايت كه آپارتماني مسكوني بود، گذاشتند دريافتند كه پسر جوان خانواده خواهر 33سالهاش به نام مريم، مادر 58سالهاش به نام مهري و پدر 66سالهاش به نام محسن را هدف ضربات چاقو قرار داده كه در همان ابتدا پدرش به قتل رسيد و مادر و خواهرش نيز پس از انتقال به بيمارستان، جانشان را از دست دادند.
حامد كه عامل اين جنايت بود پس از دستگيري روز گذشته براي انجام تحقيقات به دادسراي جنايي تهران منتقل شد و گفت به اين دليل دست به جنايت زده كه پدر و مادرش به خواستگاري دخترموردعلاقهاش نرفته بودند.گفتوگوي خبرنگار همشهري با پسر جوان را در ادامه بخوانيد.
- انگيــزهات از كشتن اعضاي خانوادهات فقط نرفتن به خواستگاري بود؟
اعضاي خانوادهام؟ يعني همه خانوادهام مرده اند؟!
- مگـر خبر نداشتـي كـه همهشان كشته شدهاند؟
انشاالله كه زندهاند. خدا كند مادرم نميرد!
- چـه شد كه با چـاقـو به اعضاي خانوادهات حمله كردي؟
سال 86عاشق دختري شدم اما درست همان موقع برادرم در يك درگيري به قتل رسيد و خانوادهام كه عزادار بودند حاضر نشدند به خواستگاري بروند تا اينكه چند وقت پيش دوباره به ياد دخترمورد علاقهام افتادم و بعد از سالها شماره او را پيدا كردم و به او زنگ زدم اما او هربار كه تلفن را برميداشت ميگفت اشتباه گرفتهاي. پس از آن به من ناسزا گفت و تهديدم كرد كه ديگر مزاحمش نشوم. اين را كه شنيدم عصبي شدم. از سويي خانوادهام را مانع ازدواج با دختر موردعلاقهام ميدانستم.
براي همين چاقويي از آشپزخانه برداشتم و با آن شيشه تلويزيون را شكستم. همان موقع پدرم جلو آمد و گفت بايد اين پسر را به امين آباد ببريم. ميخواست كتكم بزند كه با چاقو او را زدم. بعد از آن هم خواهر و مادرم را زدم. البته فكر ميكنم خواهرم را خيلي بدجور زدم. انگار داشت از دستم فرار ميكرد كه با چاقو از پشت سر به او ضربه زدم.
- بعد چه شد؟
بعد نشستم تا پليس بيايد و دستگيرم كند.
- شمــاره دختـر مـورد علاقهات را چطور بعد از سالها پيدا كردي؟
چون اسمش را ميدانستم شمارهاش را هم به راحتي پيدا كردم! جايي نوشته بودم.
- مواد مصرف ميكني؟
نه، فقط سيگار ميكشم.
- روزي چند تا سيـگار ميكشي ؟
روزي 3يا 4پاكت.
- مادرت گفته روز حادثه قرص هايت را مصرف نكرده بودي؟
نميدانم مادرم هميشه يك مشت قرص به من ميداد و من ميخوردم. حتي سيگار هم مادرم برايم ميخريد.
- از كي سيگار ميكشي؟
از 20سالگي.
- چند بار بيمارستان بستري شدي؟
فكر كنم 4بار بيمارستان رواني بستري شدم و بعد از آن به خانه برگشتم. از بيمارستان و محيطش و سر و صداهايي كه در آنجا ميشنيدم بيزار بودم. تنهايي و خانه نشيني را بيشتر دوست دارم.
- سركار هم ميروي؟
نه قبلا ميرفتم اما مدتهاست كارم فقط خانه نشيني و كشيدن سيگار شده است.
- قبلا چه كاره بودي؟
در شركت خصوصي كار ميكردم اما همه مرا مسخره ميكردند و ميگفتند ديوانهاي. اما من ديوانه نيستم. درست است كه خانوادهام را با چاقو زدم اما اين نخستين باري بود كه چاقو بهدست گرفتم.
- مادرت قبل از مرگ گفته كه بارها خانوادهات را كتك زدهاي. درست است؟
وقتي عصباني ميشدم آنها را كتك ميزدم. خصوصا پارسال از پدرم خيلي عصباني شدم. او كاري كرد كه من نتوانستم بازيهاي جام جهاني سال گذشته را ببينم و از آن وقت از او كينه به دل گرفتم. البته رابطه خوبي هم با خواهرم نداشتم.
فقط با برادرم كه كوچكترين عضو خانواده بود خيلي رفيق بودم كه متأسفانه چند سال پيش كشته شد و بعد از مرگ او از لحاظ روحي خيلي به هم ريختم.بهگزارش همشهري، متهم با دستور قاضي در اختيار كارشناس پزشكي قانوني قرار گرفت تا سلامت رواني وي تحت بررسي قرار بگيرد.
نظر شما